ناگفتههايي از مصطفاي شهيد و نحوه اطلاع مادر از شهادت فرزند/ خانواده احمدی روشن از شهید نسل سوم انقلاب می گویند
یکسال از صبح روز چهارشنبهاي كه خبر انفجار يك ماشين در اثر چسباندن بمب مغناطيسي به يك پژو در ميدان كتابي تهران، تيتر يك تمام رسانهها شد؛ می گذرد. ترور ناجوانمردانهاي كه دقيقاً در سالروز شهادت دكتر مسعود عليمحمدي و در سالروز شهادت شهيد شهرياري دقيقاً با همان سبك ترور رخ داد، تا همهي دنيا بفهمند كه صهيونيستها در قبال ملت ايران آنقدر ضعيف و زبون شدهاند كه راه ديگري جز استفاده از ابزارهاي وحشيانه و غيرانساني ندارند.
مصطفی احمدی روشن فارغ التحصیل انقلابی و روشن دانشگاه شریف، هدف این حمله تروریستی بود. حمله ای که بعدها مشخص شد با طراحی و هدایت سرویس جاسوسی اسرائیل و همکاری میز مشترک سرویس های اطلاعاتی غربی، و برخی کشورهای همسایه به اجرا در آمده بود. مصطفی به زودی به نماد شهدای نسل سوم انقلاب اسلامی مبدل شد تا نشان دهد که عرصه جهاد نسل سوم نه در جبهه نظامی بلکه در عرصه جهاد علمی است.
اما در كنار شهادت مصطفي احمدي روشن، واكنش خانوادهي اين شهيد از همان روز اول بسيار قابل توجه بود. تأكيد بر ولايتمداري و هدف قرار دادن جبهه استكبار و صهيونيستها از سوي پدر، مادر و همسر شهيد، بهسرعت توطئه صهيونيستها را خنثي كرد. خانواده شهيد سال گذشته ميهمان رجانيوز شدند تا ناگفتههاي شنيدني از ابعاد شخصيتي شهيد مصطفي، اقدامات كليدي او در صنعت هستهاي، نقش بر آب شدن نقشه دشمن، تقدير از حضور ملت ايران در انتخابات و... را بيان كنند.
پدر و مادر شهيد با همان صلابت روزهاي نخست پس از شهادت مصطفي سخن گفتند، اگرچه بغض مادر و خواهر چند بار در ميان اين گفتوگو از يادآوري خاطرات فرزند و برادر بارها لبریز شد اما چيزي از حماسي بودن اظهاراتش نکاست. به مناسبت سالگرد شهادت شهید احمدی روشن مشروح اين گفتوگوي خواندني در ادامه آمده است:
حاج آقا! روزهاي بدون آقا مصطفی چگونه میگذرد؟
پدر: دیروز با خانم صحبت میکردیم و گفتم برای ما مسلم شده که به لطف خدا، ایشان جایش خوب است. چند روز پیش دغدغه فکری داشتم و این آیه شریفه قرآن یادم آمد که حضرت ابراهیم(ع) از خدا میخواهد که زنده شدن مردهها را ببیند و خداوند به ایشان دستور میدهد که چند پرنده را بگیر و بکش و گوشتهایشان را با هم مخلوط کن و هر بخش از آنها را بالای یکی از قلههای کوهها بگذار. حضرت ابراهیم(ع) این کار را میکند و خداوند میفرماید آیا ایمان نداری که چنین خواهد شد؟ حضرت ابراهیم(ع) پاسخ میدهد ایمان دارم، ولکن لیطمئن قلبي، میخواهم قلبم مطمئن شود.
ما هم راجع به مصطفی همین دغدغه را داشتم. میدانستم که شهید پس از شهادت، همه گناهانش ریخته و در جوار رحمت الهی از تمام نعمتها متنعم میشود، اما واقعیت این است که میخواستم قلبم آرام شود. دیروز به خانم میگفتم ما میدانیم که حالش خوب است و از این دنیای ناجور راحت شد. او جایش خوب است، پس بیائیم غصه مصطفی را نخوریم.غصه خودمان را بخوریم که از این به بعد، انشاءالله بتوانیم راهش را پیش ببریم. واقعیت این است که ما از این به بعد باید دغدغه فکری و کاری خودمان را داشته باشیم که انشاءالله در صراط مستقیم باشیم.
مصطفی به حق خودش رسید. جهادگونه خدمت کرد و خیلی از خودگذشتگی نشان داد و کارهایش را هم تقریباً به نتایجی رساند، بهطوری که ادامه آن کارها بعد از خودش هم زیاد مشکلی نداشته باشد. ایشان به حق خودش رسید، ولی ما باید حساب کار خودمان را داشته باشیم. گفتند شما آن دنیا که میروید، یک برگه شفاعت دارید. گفتم نه این جوری نیست. «گیرم پدر تو بود فاضل/ از فضل پدر تو را چه حاصل؟» حکایت ماست. درست است که من پدر شهید هستم، اما پسر نوح پیامبر هم بود. به او میگوید بیا سوار کشتی شو تا رستگار شوی، میگوید من میروم بالای قله کوه، آب به آنجا نمیرسد و هر چه پیامبر(ع) به او سفارش میکند، گوش نمیکند و در نتیجه تفرعن و غرور و سرکشی، میرود بالای کوه و غرق میشود. ما هم به همین نحو. اگر سوار آن کشتیای که مصطفی برای ما تدارک دیده بشويم، یعنی کشتی اطاعت از رهبری و پیروی از احکام دین، ممکن است به رستگاری برسیم، والا اگر غیر از این باشد و خدای ناکرده، پا کج بگذاریم، مثل پسر نوح غرق خواهیم شد.
چند روز پیش همسر شهید رضائینژاد میگفت که او از دو سال پیش تهدیدهائی را احساس میکرد. آیا شهید احمدی روشن هم چنین تهدیداتی را حس کرده بود؟
مادر: اگر هم بوده، مصطفی اصلاً عادت نداشت درباره چنین چیزهايی حرف بزند و در خانه ایجاد رعب و وحشت کند، ولی با دوستانش که صحبت میکردم متوجه شدم که او هم دو سالی بوده که به صورتهای مختلف تهدید میشده است، ولی اصلاً عادت نداشت که مشکلاتش را به خانه بیاورد باعث رنجش من و پدر و همسرش بشود.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج